توضیح
پرویز صداقت
بر
توضیح مهرداد
وهابی
گفتوگوی
اخیرم با سایت
زمانه واکنش
انتقادآمیز آقای
دکتر مهرداد
وهابی (استاد
اقتصاد دانشگاه
۱۳ پاریس) را
برانگیخت. در
خصوص یادداشت
انتقادی
ایشان طرح
مختصر برخی
نکات را لازم
میدانم:
۱.
همان طور که
آقای وهابی
نوشتهاند در
پی انتشار
مصاحبه،
ایشان با من
مکاتبه کردند
و در خصوص عدم
اشاره به نام
خودشان گلایه
کردند. اما
ایشان اشاره
نکردند که در
پاسخ به ایشان
توضیح داده
بودم «من نام
دوستانی را
مطرح کردم که
به طور مشخص از
ترم انباشت
اولیه یا
انباشت از
طریق سلب مالکیت
استفاد کرده
بودند.» و
ایشان هیچگاه
از این اصطلاح
استفاده
نکردند و،
چنان که نوشتهاند،
با این
استفاده
مخالفاند.
دلیل افزودن
آن یک سطر،
بنا به
درخواست ایشان،
در مصاحبهی
یادشده صرفاً
حرمتگزاری
به
اقتصاددانی
است که دور از
زادگاه خود
زندگی میکنند،
نه استفاده از
«یافتههایشان»
بدون ذکر
منبع. متأسفم
ایشان برداشت
دیگری از
مسأله داشتهاند.
۲.
از زمان
انتشار
نخستین
آثارجدی در
تبیین اقتصاد
سیاسی ایران
به مفهوم
«انباشت بدوی»
اشاره شده
است، این
اواخر نیز به
مفهوم «انباشت
از راه سلب
مالکیت». در
مصاحبهام تا
آنجا که حافظهام
یاری میکرد
به نامهایی
ازجمله آوتیس
سلطانزاده،
محمدرضا
سوداگر، کاوه
احسانی و نیز
محمد مالجو
اشاره کردم.
در ادامه نیز
بعد از اعتراض
خصوصی ایشان
سطری در اشاره
به نوشتههای
آقای مهرداد
وهابی در
شناخت
سازوکارهای فرااقتصادی
حاکم بر
اقتصاد ایران
به متن مصاحبه
افزودم. (در
اینجا لازم
است اشاره کنم
که بعد از
انتشار مطلب به
خاطر آوردم که
نام آقای بیژن
حکمت را از قلم
انداخته
بودم.)
۳.
نکتهی بعد در
مورد رأی
ایشان در خصوص
نولیبرالیسم است
که مستلزم
توضیحات مفصل
است اما صرفاً
اشاره میکنم
که، چنان که
در مصاحبه هم
گفته بودم،
نولیبرالیسم
را پروژهای
طبقاتی میدانم
که به حقوق
کارگران و نیز
حقوق مردم
نسبت به
مشاعاتی
مانند محیط
زیست در
مقیاسی وسیع حمله
برده است. به
گمان من، سرشتنشان
سرمایهداری
بورژواهای
فراکپوشی
نیست که با
کتاب جان لاک
در دست ناظر
بر خط تولید
هستند. البته،
امروز در
ایران گاه
چنان نابهجا
از اصطلاح
نولیبرالیسم
استفاده میشود
که بعضی وقتها
حس میکنیم
این مفهوم را
از حیز انتفاع
ساقط کردهاند.
شاید هم واکنش
آقای وهابی به
این اصطلاح نیز
از همین حس
سرچشمه میگیرد.
بااینحال،
معتقدم تا
جایی که اولاً
به مناسبات
میان نیروهای
کار و
کارفرمایان
دولتی و خصوصی
و شبهدولتی و
ثانیاً برخی
وجوه رابطهی
انسانها در
این سرزمین با
ظرفیتهای
محیطزیست
برمیگردد ما
در ایران پس
از جنگ هشتساله
با هارترین
نوع
نولیبرالیسم
مواجه بودهایم.
البته در
بسیاری از
وجوه مناسبات
فراکسیونهای
گوناگون درون
طبقهی سیاسی
و اقتصادی و
اجتماعی مسلط
ردپاهای خیلی
پررنگی از آنچه
نولیبرالیسم
نامیده میشود
نمییابیم. به
عبارت دیگر،
تا جایی که به
مناسبات بیناطبقاتی
برمیگردد
نولیبرالیسم
در ایران
بسیار پررنگ و
نافذ بوده
است.
این بحثی است
مستوفا و
پراهمیت که
امیدوارم در
این زمینه بیش
از پیش شاهد مشارکت
پژوهشگران
با دیدگاههای
مختلف باشیم.
۴.
نکتهی
پایانی نیز آن
که «چپاول»
لفظی عام است.
استفادهی من
از واژهی
چپاول در
مصاحبهی
یادشده
همزمان با
استفاده از
دستگاه فکری
ایشان نبوده
است. گمان میکنم
بر تمامی
خوانندگان
این متن آشکار
است که در چند
دههی اخیر در
کشور ما شاهد
ردپای چنان
پررنگی از چپاول
بودهایم که
این اصطلاح
ورد زبانها
شده است.
۵.
ایشان در
نوشتهشان
یادآور شدهاند
که «یکی از
مقالات من در
سال ۲۰۰۶ به
دستِ ایشان
]پرویز صداقت[
ترجمه و در
نشریهی
الکترونیکی
نقد اقتصاد
سیاسی زیر
عنوان اقتصاد
سیاسی بیماری
ایران: درآمدی
بر شیوهی
هماهنگی
ویرانگر… به
چاپ رسیده
بود.» به ایشان
یادآوری میکنم
که در متن
منتشرشده
نامی از خودم
قید نکرده
بودم. زیرا
برای تبیین
اقتصاد سیاسی
ایران معاصر
اصولاً
چارچوبی
مفهومی
را که مبتنی
بر خوانش خاصی
از کارل
پولانی و آموزههای
نهادگرایان
جدید است، بر
استفاده از
چارچوب
مفهومی
اقتصاد
مارکسی ارجح
نمیدانم.
در
پایان،
امیدوارم حال
که مباحث
مربوط به اقتصاد
سیاسی ایران
معاصر در سطحی
جدیتر در
رسانهها و
نشریات منعکس
شده است شاهد
انتشار دیدگاههای
ایشان به زبان
فارسی در این
زمینه باشیم.