Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ برابر با  ۱۱ فوريه ۲۰۲۴
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲  برابر با ۱۱ فوريه ۲۰۲۴

ارزیابی مشترک

حزب کمونیست ایران

سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

 

درس های انقلاب بهمن ۱۳۵۷

 

آن چه انقلاب پنجاه و هفت نبود

آن چه که انقلاب «زن، زندگی ، آزادی» باید باشد!

 

چهل و پنج سال پیش در چنین روزی اکثریت عظیم و لگدمال شده ی مردم ایران، پس از یک سال مبارزه ی پرشور و شجاعانه ، رژیم پهلوی ، مجهزترین دستگاه سرکوب در خاورمیانه و متحد اصلی آمریکا در منطقه را به زیر کشیدند. انقلاب بزرگی که طومار استبداد پنجاه و هفت ساله خاندان پهلوی را در هم پیچید و نشان داد شاه "سایه خدا" نیست، با شکست در اوج  پیروزی، راه را برای به قدرت رسیدن استبداد دیگری که خود را "نماینده خدا" در زمین قلمداد می کرد، گشود. استبداد جدید که به دنبال انقلاب بهمن با سوار شدن بر گرده ی زحمتکشان ایران به قدرت رسید، نه یک استبداد متعارف، بلکه استبداد و فاشیسم دینی بود که در کنار خشن ترین سرکوب های سیاسی، گسترده ترین سرکوب های فرهنگی و آپارتاید چند لایه به ویژه علیه زنان کشورو اقلیت های ملی، قومی، مذهبی، جنسی، جنسیتی... را سازمان داده و می دهد.

 

چهل وپنجمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷فرصتی است تا به برخی از مهم ترین دلائل شکست انقلاب بهمن، این بزرگترین انقلاب تاریخ معاصر کشورپرداخته شود. درس های شکست انقلاب بهمن می تواند چراغ راهنمائی باشد برای شناخت درست وظائف نیروهای چپ و سوسیالیست در بستر خیزش انقلابی "زن،زندگی، آزادی" که اکنون ارکان رژیم جمهوری اسلامی را به لرزه در آورده است.

 

اول ـ  در انقلاب بهمن مردم با شعار" مرگ بر شاه" بر مبنای آن چه که نمی خواستند به میدان آمدند نه با آن چه که می خواستند. همین امر موجب شد که میان بدنه جنبش و مطالبات برحق آن و رهبری مرتجع جنبش، شکاف وعدم تجانس عظیمی به وجود آید و با کشیده شدن بخشی از تهیدستان و فرودستان جامعه به دنبال روحانیت مرتجع به رهبری خمینی که  در راس جنبش قرار گرفته بود ، نیروی ضربت عظیمی در اختیار تاریک اندیشان اسلامی  قرار گرفت. آن ها توانستند تمامی دست آوردهای انقلاب را با خشونتی کم نظیر در هم بشکنند. بنابراین انقلاب بهمن نشان داد که برانداختن یک استبداد به خودی خود آزادی، دمکراسی و برابری را به همراه نمی آورد. این اولین درس بزرگ انقلاب بهمن بود.

 

دوم ـ درس مهم دیگر انقلاب بهمن نشان دادن این واقعیت غیرقابل انکاربود که انقلاب کار توده هاست. علیرغم رزمندگی قابل تحسین جنبش چریکی و از جمله جنبش فدائی درمبارزه با دیکتاتوری پهلوی متاسفانه نظریه آوانگاردیسم (پیشتاز طلبی) جدا ازتوده این جنبش، تمرکز انقلابی ترین نیروهای چپ و پیشرو برای سازماندهی طبقه کارگر و توده های مردم از پائین را رها کرد. این درست در نقطه مقابل روحانیت بود که از طریق اشکال متنوع شبکه ها و تشکیلات مذهبی توانست بخش قابل توجهی از تهیدستان و فرودستان ناراضی و روشنفکران مذهبی از توسعه ناموزن اقتصادی دو دهه آخر سلطنت پهلوی را سازماندهی کرده و رهبری جنبش را قبضه کند. بنابراین وظیفه نیروهای انقلابی‌ نه دلخوش کردن به بدیل سازی از بالا بلکه برانگیختن خلاقیت‌ها و ابتکارات توده‌ها و سازمان دادن مبارزه انقلابی‌ آن ها از پائین به عنوان راز پیروزی انقلاب می باشد.

 

سوم ـ ازجمله مهم ترین درس های  دیگر انقلاب بهمن و انقلاب های دیگر این است که تنها به میدان آمدن توده ها برای عملی ساختن انتظارات عمیق شکوفا شده در بستر انقلاب کافی نیست. حتی برای دست یافتن به مطالبات حداقلی مطرح شده درروند انقلاب، سازمان یابی  طبقه کارگر نقش حیاتی و تعیین کننده ای ایفاء می کند. عملی ساختن این سازمان یابی نیز در بستر مبارزات مطالباتی و معیشتی و به میدان آمدن وسیع ترین  و گسترده ترین توده های اردوی مزد و حقوق بگیران به عنوان ستون فقرات جنبش انقلابی امکان پذیر است. درهمین روند است که تلفیق مبارزه اقتصادی- معیشتی با مبارزه سیاسی و ضد استبدادی عموم مردم یا تلفیق «پیکار برای نان» با «پیکار برای آزادی»، فاعل تاریخی دگرگونی های واقعی را وارد صحنه چالش نیروهای انقلاب با ضدانقلاب در بستر تکوین بحران انقلابی می سازد.

 

چهارم ـ انقلاب بهمن همچنین نشان داد که با یک اتحاد عمومی همه با هم و منفعل  نمی‌توان به آزادی، دموکراسی و برابری اجتماعی دست یافت. این نوع اتحادها اساساً بر مبنای شعار منفی کلی و عمومی شکل می گیرد و مطالبات واقعی مردم و به ویژه مزد و حقوق بگیران، زنان، اقلیت های ملی، قومی، جنسیتی را در عرصه های گوناگون در سایۀ بده بستان ها و سازش های بی ثمری  قرارمی دهد که نیروهای وابسته به طبقات حاکم پس از تبدیل مبارزه توده ای به سیاهی لشکر دست یافتن به قدرت سیاسی حتی به قول و قرارهای بسیار عمومی خود نیز پشت پا می زنند.

 

رویدادهائی مانند ائتلاف دربار پهلوی با روحانیت علیه نیروهای کمونیست و مترقی( که سیاست مورد حمایت دولت آمریکا در دوره پس از جنگ جهانی درکشورهای خاورمیانه بود)، باز گذاشتن نهاد روحانیت در تبلیغ، سازماندهی و گسترش تشکیلات هایشان توسط محمد رضا شاه پهلوی و سرکوب خشن تمامی نیروهای چپ و مترقی و بخش اگاه و روشن جامعه توسط ساواک از عوامل تسلط روحانیت بر انقلاب و بدست گرفتن قدرت بود. اما پس از انقلاب، خیانت رهبری اکثریت سازمان فدائی، قوی ترین سازمان توده ای چپ پس ازانقلاب، و کشاندن این سازمان به پیروی از "خط امام" ، شورش مسلحانه و ماجراجویانه سازمان مجاهدین که بهترین بهانه را در سرکوب خونین و سراسری به دست مرتجعان حاکم داد، حمله صدام و جنگ ایران وعراق به مثابه یک برکت آسمانی برای روحانیت در قدرت از عوامل یاری رسان در پیروزی و تثبیت موقعیت روحانیت بود. تراز نامه حاکمیت جمهوری اسلامی در دهه های گذشته چیزی جز ورشکستگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی وانزوای منطقه ای و جهانی نبوده است. اما بخش های مختلف مردم ایران از همان آغاز به قدرت رسیدن روحانیت حاکم در عرصه های گوناگون پیکار برای آزادی و عدالت علیه حکومت ظلمت، نکبت، و بیداد در نبردی نا برابر حضورداشته اند که خیزش های سالهای ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۷، ۹۸ و بلاخره انقلاب ژینا با شعار"زن، زندگی،آزادی" تنها  فرازهای مهم  آن را تشکیل می دهند.

 

اکنون درشرایطی به سر می بریم که خیزش انقلابی ژینا، حاکمیت جمهوری اسلامی را به محاصره در آورده و پیکار فرسایشی برای نقطه پایان نهادن به حاکمیت جمهوری اسلامی با فرازو فرودهای ویژه یک دوره بحران انقلابی، حاکمیت اسلامی را در انزوای فلج کننده ای قرارداده است. جمهوری اسلامی اکنون بدان جا رسیده که در تلاش برای حفظ موجودیت خود ناچار است تنها با تکیه بر زور عریان و فزاینده و اعمال هر چه پیگیرتر و خشن تر سرکوب ها به حیاتش ادامه داده و هر روز بیش از پیش خود را در تقابل با اکثریت عظیم مردم ایران قراردهد. دربستر همین خیزش انقلابی است که تأمل در باره تجربه انقلاب ۵۷ می تواند روشنگر وراه گشا باشد.

 

برخلاف انقلاب۵۷، مردم ایران در مبارزه چهل وپنج ساله با جمهوری اسلامی، به تدریج به تصور نسبتاً روشنی از نظام جایگزین دست یافته اند که در تاریخ ایران هرگز سابقه نداشته است. در نظام جایگزین مطلوب اکثریت بزرگ ایرانیان، برابری حقوقی زنان با مردان و جدایی دین از دولت و همچنین اصل حاکمیت و مرجعیت مردم (دست کم در سطح نظری) جایگاه تثبیت شده ای یافته است. این تحول؛ حاصل رویارویی های چند دهه مردم با رژیم جمهوری اسلامی، اگر چه گام عظیمی به پیش است اما هنوز حتی با مبانی یک دمکراسی نهادینه شده فاصله دارد. وظیفه نیروهای کمونیست و چپ است که بر بخش مهمی از مولفه های اساسی مربوط به نظام جایگزین تاکید کنند. دفاع قاطع از حق حاکمیت مردم در عمل، یعنی حق مردم در تاسیس و تغییر نظام سیاسی؛ حق تعیین سرنوشت ملیت های تحت ستم کشور و اتحاد داوطلبانه آن ها به ویژه در کشوری چندملیتی مانند ایران؛  برابری کامل زنان و مردان نه فقط  در عرصه حقوقی، بلکه در همه عرصه های واقعی زندگی به ویژه در بستر انقلاب ژینا به مثابه انقلابی زنانه؛ اهمیت آزادی های بی قید و شرط سیاسی، تامین اجتماعی همگانی و فراگیر برای شهروندان به ویژه  طبقات محروم از جمله این مؤلفه هاست که ضروری است در جهت قوام یابی آن درمیان وسیع ترین توده های مردم  تلاش لازم انجام گیرد.

 

در تفاوت با انقلاب بهمن، که مردم بیشتر با شعارهای منفی و به صورت توده بی شکل به میدان آمدند انقلاب ژینا در ادامه سال ها جنبش مطالباتی بخش های مختلف مردم شکل گرفته که با خواست ها و ارتباطات مشخص و غالباً به شکل جنبش های گوناگون به میدان می آیند؛ جنبش هایی که در مقابل هم نیستند ، بلکه آشکارا و با شتابی فزاینده همگرا می شوند و مهم تر از همه ، از امکانات اطلاع رسانی و ارتباطی مستقل از رژیم تا حد چشم گیری برخوردارند. بنابراین  مردم ایران اکنون از امکانات و فرصت هایی برای سازمان یابی مستقل و برخاسته از پائین برخوردارند که در تاریخ گذشته کشور ما اگر چه هرگز سابقه نداشته، اما هنوز با برساختن یک جامعه مدنی ریشه دار و قوی فاصله دارد. فضای مبارزاتی خیزش "زن، زندگی، آزادی" که به یک پیکار فرسایشی علیه رژیم مبدل شده، بهترین فرصت برای تقویت این سازمان یابی ها می باشد که حمایت و تقویت آن از مهم ترین وظائف نیروهای چپ و کمونیست می باشد. بدین ترتیب است که می توان پیوندی پایدار و درونی میان «پیکار برای آزادی» و «پیکار برای نان» به وجود آورد.

 

انقلاب سال ۵۷ در شرایطی شکل گرفت که رژیم شاه عملاً دشمن خارجی فعالی نداشت، اما خیزش انقلابی کنونی در حالی همه گیر شده که جمهوری اسلامی عملاً متحد و حتی دوست قابل اتکایی در میان دولت های دیگر ندارد. بنابراین نیروهای چپ وظیفه دارند که روشنگری لازم درباره نقش مخرب قدرت های خارجی در رهبرتراشی های تحمیلی برای خارج کردن پیکار همه جانبه مردم با رژیم از مسیر واقعی را در دستور کار فعالیت های خود قراردهند.

 

 در چهل و پنج سال پیش، انقلاب شکوهمند مردم ایران در اوج پیروزی، از درون شکست سختی خورد، امروز باید به نسل های جوان تر بگوئیم که با درس گیری از اشتباهات گذشته، باید به این شعارمارکسیست های انقلابی وفادار بمانیم: «انقلاب مرد! زنده باد انقلاب!». انقلاب بهمن شکست خورد. زنده باد انقلاب"زن، زندگی، آزادی"!

 

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

پیروز باد انقلاب مردم ایران

زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

 

سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

حزب کمونیست ایران

يكشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۱۱ فوريه ۲۰۲۴

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©